کی بهترین بابای دنیا روداره؟؟؟من من من من

کی بهترین بابای دنیارو داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟من من من من...

به نام حضرت حق...

سلام...

بهترین عنوانی که به نظرمن رسید همین جمله بود

اولین باری بود که پدرم روانقدر منطقی دیدم

روزدوشنبه کارنامه اینجانب رودادن وهمان طور که پیش بینی میشدیکی ازافتضاح ترین نمرات دوران تحصیلم روگرفته بودم

خداروشکر!!!!

اگه معدلم روبفهمید واقعا به این جمله ی آخرم خواهد خندید

ولی میگن بنده باید توهر شرایطی شکر کنه

خب بریم سراغ اصل مطلب

من کارنامه روگذاشتم روی اُپِن ورفتم داخل اتاق وتادو سه ساعت ازاتاق بیرون نزدم

برای این هم میترسیدم چون میدانستم پدرم رفتاربدی بامن خواهد کرد

بعد ازاینکه ازاتاق زدم بیرون  یه بسم الله گفتم واخمامو کردم توهم وبه آرامی به بابام سلام کردم

انتظارداشتم که یه فریاد اساسی بزنه ولی دیدم که باکمال خونسردی سلام کرد وگفت:

چته؟؟؟؟؟؟چرا اخمات تو همه؟؟؟؟؟؟  مگه کشتی هات غرق شده؟؟؟؟؟؟؟

تو تلاشتو کردی و نشده دیگه

ایشالله نوبت دوم بیشترتلاش میکنی نتیجه میگیری

مغزم سوت کشید مگه میشه مگه داریم

اصلا همچین رفتاری بعید بود همیشه کلی غر میزد ومیرفت توکل فامیل پر میکرد که مثلا علی فیزیک شده14.

بگذریم.......

من اون روزفهمیدم بهترین پدردنیا رو دارم.اماخب درسته که بعضی وقت هاهم عصبانی میشه دیگه.....

پس:

-((کی بهترین بابای دنیا رو داره؟؟؟؟)))

-من من من من......

پ.ن:اِ اِ اِ اِ.... بازم یادم رفت ماجراهای اون 40 پنجاه روزی که نبودم رو بگم ایشالله بعدا تعریف میکنم.

پایان

علی محمدرضائی
۷ نظر

چهل روز گذشت........

چهل روز گذشت........

چهل روز ازپست نگذاشتنم گذشت ومن دیگه نتونستم دوری شما رو تحمل کنم...

فقط اومدم خبربدم که منم زنده م......

ممنون ازهمه ی شما هایی که تواین مدت جویای حالم شدید...

این مدت پربود ازاتفاقات خوب وبد........

انشالله اگه زنده موندم براتون تعریف میکنم چون فردا کارنامه میدن وشاید دیگرزنده نباشم.....

+اولین پست زمستانیِ 95.

علی محمدرضائی
۵ نظر

خبردار

ﻃﺮﻑ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ “ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ ” ﺑﻮﺩﻩ !
ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ : ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ :
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ
ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ

علی محمدرضائی
۱۱ نظر

عجب اسبیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه سوال چراجدیدامطالب فقط یک لایک میخوره؟؟؟؟؟؟

اگه جایش روبلد نیستید اون بالای مطلب یک قلب است

لطفا روی ان کلیک کنید.

یه چیزدیگه این قالبی هم که برای وبلاگ گذاشتم نیاز به جاوااسکریپت نداره به آدرس زیربرید توضیح داده چه بکنید

لینک

علی محمدرضائی
۱۱ نظر

اصفهانگلیسی

به نام حضرت حق.....

این مطلب توسط دوواسطه به ما رسیده ومن هم دیدم این مطلب خیلی قشنگه گذاشتمش.

این مطلب دروبلاگ <<بلاگ فان>> که این وبلاگ هم از<<میرزا>> نوشته بودند آمده است:

خوب نیست آدم انگلیسی بلد نباشد. فارسی یادتان رفت، رفت، اما انگلیسی را بجویید حتی اگر در آمریکای جنایت‌کار باشد یا اروپای خیانت‌کار و یا هر جهنم دره‌ای!
چند روز پیش هوس کردم سری به چای‌خانه سنتیِ چهارباغ بزنم. چون کارهای من غیرِ کار آدمیزاد است، دست به این کار شنیع زدم، شما سعی کنید از این کارهای خبیثانه انجام ندهید.
طبق قول «اگه هوسه، یه بار بسه»، به خواهش نفسم عمل کرده و نیت کردم بعد از مدت‌ها قلیانی بکشم و صفایی به ریه بدهم. وارد چای‌خانه شدم. به آقایی که همان اول یک «بفرماین» تحویلم داده بود، گفتم: «یه قلیون به انتخابی خودیدون بیذارین.» با مهربانی پاسخم داد: «سَبُک باشِد یا سنگین؟»» سنگین می‌کشیدم، مطمئناً تا خانه تلو‌تلو می‌خوردم، گفتم: «سَبُک باشِد دادا.» فریاد زد: «ممده دادا! یه پرتقال...» ممده که گفت: «رو چِشَم»، من در منتهی‌الیه چای‌خانه، روی تختی جاخوش کرده بودم.
حلقه‌های دود، یکی پس از دیگری از دهانم خارج می‌شد و ته‌مانده دودهای کنار دستی از لابلای آن‌ها عبور می‌کرد. بلبشویی بود این آخر محفل از دود! از زیر و بم دود، دو عدد بادامِ بوداده در وسط یک دایره به چشمم خورد. دیدم یک خارجکی چشم بادامی کنارم نشسته و از زغالِ سر قلیان عکس می‌گیرد. خواستم سر صحبت را باز کنم و باهاش عکس بگیرم. تمام کشوهای حاوی لغات خارجکی مغزم را که بیرون کشیدم، هشت تا کلمه و یک جمله انگلیسی یافت کردم. «hello» و «thank you» و «ok» را که هر بنی بشری بلد است، «good» را هم که از فیلم‌های هالیوودی یاد گرفته بودم. «bad» هم که اگر هم‌معنی با «بد» خودمان نبود، نمی‌دانستم و «hand» و «head» را هم که از فوتبال دارم. یک جمله هم بود که این اوایل کار، به کار نمی‌آمد. می‌ماند «photo» که اصلاً به همین نیت وارد عمل شده بودم.
آرام با پاییدن اطراف به چشم بادامی گفتم: «هِلو!» جواب داد. گفتم: «ببخشیندا، شوما ژاپنی یا چینی یا کُرِی؟» هم وطنِ تخت کناری پوزخندی زد و جمله‌ای انگلیسی بلغور کرد که من نفهمیدم! خارجکیِ چشم بادامی اما سریع جوابش داد: «Japan»
سر تکان دادم: «اوه، ژاپن!... اون‌وقت ژاپن گودِس یا ایران؟» باز یارو که فهمید پشیزی انگلیسی حالیم نیست، خندید و رو کرد به توریست ژاپنی و گفت: «Japan is good or Iran?» پاسخش داد: «good، good!» گفتم: «باریکِلّا! میگِد هر دوتاش گودِس، آما ایران گودتِرِسا!» بالاخره حرف دلم را زدم و گفتم: «اجازه می‌فرماین یه فوتو با هم بیگیریم؟» متوجه شد و جواب داد: «اوه، فوتو، یس...»
گوشی را به همان فرد تخت کناری که نیشش تا بناگوش باز بود سپردم و دست گذاشتم روی شانه‌های توریست ژاپنی و گفتم: «بی‌زحمِت شومام هَندیدونا بیذارین رو شونا من.» سر تکان داد و گفت:«photo!» گفتم: «نه؛ میگم هندیدونا... ولش کونین، هَندی من فقط رو شونه شوما باشِد کافیِس!»
هَندم را گذاشتم روی شانه‌های توریست و با صدای «چیلیک»، تنکیویی گفتم و رفتم روی تخت خودم. خنده‌های هم‌وطن عذابم می‌داد و در دل خودم را لعنت می‌کردم که چطور دامنۀ لغات انگلیسی‌ام را افزایش ندادم که با این فضاحت روبرو نشوم. این خنده‌ها که بیش از حد فشار آورد و سه، چهار لغت باقیمانده که دیگر به کارم نیامد، بی‌خیال الباقی حلقه‌های دود شدم و برخواستم و گفتم: «Nice to meet you!» جواب که داد، حساب کردم و الفرار!
همه این کلمات را روی صفحۀ بلاگفان ریختم و با درآمیختن آن‌ها، تار و پود این مطلب را در هم تنیدم که بگویم: «زبان انگلیسی را فرا بگیرید که حتی موقع کشیدن قلیان هم به کارتان می‌آید!» یک کلام: «اطلبو الانگلیسی ولو بالقهوه‌خانه، اصلاً ولو بالجّاپون!»

---------------------------------------------------------------------------------

 برای باردوم میگم:منبع:بلاگفان ومیرزا

التماس دعا.

درپناه حق.........

پایان...

علی محمدرضائی
۴ نظر

بیچاره شیرغلامی....

به نام حضرت حق

سلام

مایک معلم خوش اخلاق هندسه داریم به نام آقای شیرغلامی.

شیرغلامی یکی از بهترین معلم های دنیاس که منی روکه حالم با هندسه یکه آقای ح.ن(1)به هم میخورد حالا حتی 20هم ازش میگیرم.

کلا معلم باحالیست وماسرکلاسش کلی میخندیم واووووووووووووووووووووووع (2)میکشیم وحتی به خودمعلم اوووووووووووووع میکشیم به هم دیگه تیکه میندازیم وکلا کلاس مفرّحیه باهاش.

امروز زنگ اول باهاش کلاس داشتیم...

مثل همیشه شادوخندون اومد سرکلاس ومثل همیشه باشادی درس داد وبرایش حتی اووووووووووووووع هم کشیدیم.

وسط کلاس هرچنددقیقه یکباربهش زنگ میزدند کمی حرف میزد اخمایش میرفت توهم اما تا تلفنش تمام میشد دوباره شادمیشد.

وماهم چیزی نگفتیم.

خلاصه زنگ خوردومارفتیم.تااینکه زنگ سوم معلم عربی گفت هفته دیگه دوشنبه امتحانه و........

ماگفتیم هفته دیگه آقای شیرغلامی میخواد امتحان بگیره.گفت: آقای شیرغلامی که بهش زنگ زدند مادرش فوت کرده واحتمالا هفته ی دیگه هفتمش هست وامتحان نمیگیره....

بیچاره آقای شیرغلامی دلم واسش سوخت..........

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1.معلم مزخرف هندسه پارسالمان

2.ما وقتی یکی داره حرف میزنه ومیخوایم مسخرش کنیم کل کلاس با ولوم 10000میگیم((اوووووووووووووووووووووووووووع))وبه کل شخص میره توافق محو میشه

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 برای مادرش یک فاتحه لطفا

پایان

علی محمدرضائی
۹ نظر

بدون شرح(قضاوتش باخودتان)

علی محمدرضائی
۴ نظر
چگونه انتقاد کنیم،بهترین روش های انتقاد کردن را یاد بگیرید(قسمت سوم)

چگونه انتقاد کنیم،بهترین روش های انتقاد کردن را یاد بگیرید(قسمت سوم)

به نام حضرت حق
۱۰)چگونه انتقاد کنیم: ویران نکنید، بسازید
«من مطمئنم که تو خیلی بهتر از اینها می‌توانی انجام وظیفه کنی چون... من مطمئنم که می‌توانم توی این قضیه روی تو حساب کنم چون. . .» گفتن چنین جملاتی باعث می‌شود اعتماد به نفس طرف مقابل‌تان افزایش پیدا کند و حس کند که شما دلتان می‌خواهد او از وضعیتی که دارد به وضعیت بهتری دست پیدا کند اما اگر لحن و کلماتی که برای انتقاد کردن انتخاب می‌کنید، نامناسب باشد طرف مقابل‌تان حس می‌کند که شما می‌خواهید او را زمین بزنید و به این ترتیب، تاثیر حرف‌ها و انتقادات‌تان به حداقل می‌رسد.

۱۱) چگونه انتقاد کنیم:عصبانی نشوید
تا وقتی خودتان نخواهید، هیچ‌کس نمی‌تواند شما را آن‌قدر عصبانی کند که کنترل‌تان را از دست بدهید. همیشه وقتی در برخورد با دیگران عصبانیت به خرج می‌دهید، پیش‌تر و بیشتر از آنکه به طرف مقابل‌تان آسیب بزنید، به خودتان آسیب می‌رسانید. عصبانیت نمی‌گذارد حرف‌هایتان منصفانه شنیده شود. وقتی انتقاد می‌کنید، اجازه ندهید احساسات شخصی‌‌تان مزاحم تاثیر حرف‌هایتان شود

 

۱۲) چگونه انتقاد کنیم:غیرمستقیم اشاره کنید
به صراحت و مستقیما شروع به انتقاد و سرزنش نکنید. سعی کنید با طرح سوالاتی هدف‌‌دار، شخص را وادار کنید تا مسیر بحث را به همان سمتی که شما می‌خواهید بکشاند و آن‌وقت حرف‌تان را شروع کنید. توانایی‌ها و هوش و استعداد طرف مقابل‌تان را به خاطر کاری که اشتباه انجام داده و حالا مورد انتقاد شماست، یک‌باره زیر سوال نبرید.

۱۳) چگونه انتقاد کنیم:بگذارید از خودش دفاع کند
با چند سوال هدف‌دار و غیر مستقیم، سعی کنید او را در وضعیتی قرار بدهید که خودش همه حرف‌ها را بزند. او با این کار، می‌تواند از خودش دفاع کند و لااقل آن مساله‌ای را که مورد انتقاد شماست، از زاویه دید خودش برا‌یتان تعریف کند. به این ترتیب، شاید در تصمیم شما برای انتقاد کردن، تجدید نظری به وجود بیاید. وقتی شما و طرف مقابل‌تان با هم به نتیجه مشترکی برسید، احتمال اینکه در پایان بحث بتوانید به نتیجه‌ دلخواه‌تان برسید، بیشتر می‌شود.

۱۴) چگونه انتقاد کنیم:موضوع را روشن کنید
تا آنجا که ممکن است، وضعیت مورد بحث را برای خودتان روشن کنید. برای اینکه بتوانید یک مساله را به خوبی حل کنید، باید شرایط را خوب درک کنید. درباره زوایای مختلف موضوع مورد بحث، از خودتان سوال کنید و سعی کنید به آن سوال‌ها جواب بدهید. تا آنجا که برایتان مقدور است خودتان را در شرایط طرف مقابل قرار بدهید و سعی کنید موضوع را از چشم او ببینید و شرایطش را درک کنید. در میان گفتارهای انتقادآمیزتان هم بهتر است هر از گاه به این موضوع اشار کنید که مثلا اگر من جای تو بودم یا اگر من توی این موقعیت قرار می‌گرفتم... و بعدش هم نظر او را درباره پیشنهادتان جویا شوید.

۱۵) چگونه انتقاد کنیم:اشتباه‌تان را قبول کنید
وقتی در لابه‌لای حرف‌هایتان به اشتباهات خودتان هم اشاره‌ای می‌کنید و آنها را می‌پذیرید، طرف مقابل‌تان هم راحت‌‌تر می‌تواند اشتباهات خودش را قبول کند.
اگر مقدور است بدون اینکه اسمی از شخص یا اشتباهش به میان بیاورید (به‌ویژه در میان جمع) مشکل را به صورت غیرمستقیم و به نحوی مطرح کنید که فقط شما و طرف مقابل‌تان از موضوع سر در بیاورید، این کار را انجام بدهید. این شیوه در خیلی از موارد جواب می‌دهد.

۱۶) چگونه انتقاد کنیم:گاهی تنبیه کنید
اگر شما مدیر یک مجموعه هستید و یکی از زیردستان‌تان خطایی می‌کند که باید مورد انتقاد قرار بگیرد، یکی از بهترین راه‌ها برای انتقاد از او و تنبیه کردنش این است که اول، اشتباهش را به او تذکر بدهید و بعد، از خود او بخواهید که تنبیهی برای خودش در نظر بگیرد.
در بیشتر موارد، تنبیهی که آن شخص برای خودش در نظر می‌گیرد بیشتر و سنگین‌تر از آن چیزی است که شما در ذهن‌تان برای او در نظر گرفته بودید اما اگر آنچه او گفت، خیلی کمتر از آن چیزی بود که شما در ذهن داشتید، تعارف را بگذارید کنار: «متاسفانه این تنبیه از آن تنبیهی که من برای شما در نظر گرفته‌ام خیلی سبک‌تر است. به نظر من عادلانه‌ترین تنبیه برای این کار شما این است که...
منبع : دلگرم

 

علی محمدرضائی
۴ نظر
درباره
سلام،به یاسان خوش اومدید.
فقط لایک ونظر یادتون نره...
پیوندهای روزانه
طراح قالب: عرفـــ ـــان ویرایش توسط نقل بلاگ