واقعا خوشی ها کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دقیقا کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ینی امان از روزای 1شنبه و2شنبه و4شنبه مخصوصا 2شنبه حالم ازشون بهم میخوره...

خیلی خسته میشم وقتی هم که ازکلاس عین جنازه برمیگردم خونه بایدبشینم مثِ خَر درس بخوانم...

هیییییییییی.........

واقعا خوشی ها کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دقیقا کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ازهمین الان کم اوردم...

+دومین ازمون هم گذشت...

همه درسها خوب شده بودن غیرازفیزیک که کلی افت کردم(-2 درصد)

اصلن هیچی یادم نبود ازش و وِری سخت...

بریم سراغِ هفته ی بعدی ببینیم چی میشه...

علی محمدرضائی
۴ نظر

حرفام(قسمت۸)

خوبی فیلمای طنز اینه که اگه کل فیلم رو ندیده باشی یه نفر میتونه کل داستان روبرات تعریف کنه

ولی فیلمای اجتماعی چی؟؟؟؟

اگه ده دقیقه از قسمت اولشو ندیده باشی، ۵۰۰نفرم بیان و ۲۰روز واست تعریف کنن،آخرشم نمیفهمی ماجرا چیه‌؟؟؟

+این روزا انقدر درس میخونم که حتی توخواب هم مغزم داره درس میخونه...

+اشکال نداره بالاخره این روزاهم تموم میشه...

علی محمدرضائی
۷ نظر

دوسال

دوسال از افتتاح اینجا گذشت...

چقدر زود میگذره عمر...

+بالاخره این امتحانات نهایی لعنتی هم تموم شد و حالا من هستم و کنکور پیش رو...

+شهادت حضرت علی علیه السلام برشما تسلیت باد

علی محمدرضائی
۹ نظر

لطفا ببینید باحاله (قسمت12-پسربچه ی زیبای ایرانی چقد قشنگ حرف میزنه)

سلام....

قرار بود اینجا دیگه تعطیل بشه ولی گفتم دیگه آخرین پست هارو بزارم وتاحدودیه هفته باشم بعد شروع کنم برای کنکور.....

دوتازامتحان های نهایی مونده:عربی وزبان فارسی...

یه سری ازامتحان هارا جبران کردم نسبت به نوبت اول ولی یه سری ازامتحانا واقعا سخت بودن وخراب کردم.........

حالا میخوام یه ویدئو زیبا بهتون نشون بدم...

ببینید چقد این بچه باحال صحبت میکنه....


دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 22 ثانیه

توجه:لطفا نظرات خودتون راجبِ این ویدیو بگید.....

علی محمدرضائی
۹ نظر

پایان

به نام حضرت حق

یه سلام به همه شما بیانی های عزیز

به آخرین پست این وبلاگ خوش آمدید...

مدت هاست که دیگر نه حال نوشتن دراینجا رو دارم نه نِتِش رو...

البته بعضی وقتا اومدم وسرزدم ودیدم که هیچکس به اینجا سرنزده!!!!!!!

واقعا خیلی بی رحمه این روزگار...

بالاخره امروز تصمیم گرفتم برای همیشه اینجا رو ببندم...

دلیل های فراوونی هم براش دارم:

1-حال وحوصله نداشتن وبی رغبت شدن نسبت به بیان

2-دیگرنت نخریدن پدرم(که وقتی 19 دی 95 تموم شد دیگرنخرید ودلیلش روهم نفهمیدم والان از نت خریده ی باپول خودم دارم استفاده میکنم)

3-نزدیک شدن به ایام امتحانات(بیشعورها امتحان نهایی ها رو همش رو انداختن توماه رمضون...

پارسال برای پارسالی ها10روز براشون زودتر شروع  کردن اونوقت مال ما از3خرداد شروع کردن...

هیچوقت شانس نداشتم....

فکرکنم چون آخرین دوره ی امتحان نهایی هستیم ومنقرض میشه نسلمون،هرچی عقده دارن سرمون خالی میکنن...

خخخخخخ....)

4-بعدازامتحان نهایی باید شروع کنم به درس خوندن برای کنکور.....

هیییییییی...

سال 96بااینکه اولش داشت خوب شروع میشد وعید خوبی گذشت بعدازعید خیلی گرفتاری ها مال من شروع شد...

به قول بعضی ها این سال،سالِ طلاییِ زندگیِ منه...

امتحان نهایی،دیپلم،درس خوندن برای کنکور،پیش دانشگاهی،(ته بندیِ درس خوندن برای کنکور،خودِ کنکور،استرس وبدبختی های انتخاب رشته،دانشگاه یا سربازی)

البته داخل پرانتزی ها برای سال97محسوب میشه ولی خب جزوِ این برنامه حساب میشه...

به هرحال باید راه رفتنی ورفت ووبلاگ بستنی روهم بست

این وبلاگ بسته وتعطیل میشه ولی حذف نمیشه تا خاطراتم باقی بماند...

پایان پست وپایان وبلاگ

علی محمدرضائی
۶ نظر

5تومن کاسب شدم....

به نام حضرت حق.....

سلام......

امروز درمدرسمون جشن 22بهمن بودچون فردا چهارمی ها(پیشی ها) درمدرسه نیستن وامروز برگذارشد.....

مراسم تقریبا چرتی بود وهیچ جذابیتی نداشت به غیرازنمایشش که خیلی عالللللیییییییی بود...

تازه اون نمایش هم ازدانش آموزایی بودن که قبلا تواین دبیرستان بودند والان بازیگرشده  بودند....

خیلی خنده داربود.........

وسط های نمایش یکی ازبازیگرها گفت که حالا میخوام یه مسابقه برگزار کنم.......

گفت من میخوام فامیل هامو بیارم بالا........

فامیلام کوشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

چندنفردستشونو بردن بالا.......

من به بقل دستیم گفتم خب توهم برو یه جایزه هم میگیری..........

اون گفت نه نمیخوام به زور دستشو بردم بالا وگفتم این این این.........

یهو مجری گفت تو بیا سرمو کردم به طرف صحنه که یهو دیدم انگشتش به سمت منه...........

گفتم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت بله.......

من خیلی تعجب کردم وباخوشحالی رفتم بالا.........

چون همیشه فکرمیکردم شرکت کننده هاازخودشونن......

مسابقه این بود که هرنفر اول خودشو به یه سبک خوانندگی معرفی کنه وبعدش خودمجری یه صدا دربیاره وما دابسمش بازی کنیم........

من به سبک غمگین خودم رومعرفی کردم عجیب بود من که اهنگای شاد روخیلی دوس دارم به سبک اهنگای غمگین خوندم...

وقتی تموم شد مجری گفت:مراسم هفتم و چهلم در خیابان مطهری برگذار میشود.

ازین  به بعد هرمراسم ترحیمی داشتید به ایشون بگید مداح خوبیه.......

وهمه زدن زیر خنده........

نفربعدی که به سبک اهنگ ((لای لای لای لای لای لای لای))معرفی کرد خودشو....

نفربعدی گفت:او او امید جهان نیستم،فلانی هستم

که یهو از اون صدا گاوی هایی که قبلا گفتم  کل جمعیت در آوردن وگفتند اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووع

وبنده خدارو کلی ضایع کردن

نفرآخرهم به سبک رپ خودش رو معرفی کرد...

بعد رفتیم سراغ دابسمش و وقتی اجرایم تموم شد کل جمعیت برایم دست زدند وتشویقم کردند

دونفرشون خیلی بد اجراکردند واما نفر آخر مثل من خوب اجرا کرد البته به کمک مجری که وسطش کلی مسخره بازی کرد

بعدنوبت به رای دادن رسید من ونفر آخر را همه تشویقمون کردند اما اون دو نفررو هیچکس تشویق نکرد ومجری بهشون گفت شماها فامیلاتونو باخودتون نیاوردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و همه خندیدند.......

خلاصه به من واون یکی برنده شدیم ونفری 5هزارتومن هم از معاون پرورشیمون جایزه گرفتیم.........

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

وقتی مراسم تموم شد رفتیم بیرون وپای سیب دادند.......

درزنگ تفریح هرکس منو میدید میخندید........

آخرسر ازیکی پرسیدم چیه همتون میخندید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت خب خیلی خنده دار و باحال اجرا کردی......

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن:آی ام دابسمشر.........

پ.ن2:ازین به بعد  به من  بگین دابسمشر........

پ.ن3: اصلا  فکرنمیکردم استعدادی تواین امرداشته  باشم

فعلا خداحافظ......

علی محمدرضائی
۹ نظر

تولدم مبارک

به مناسبت 17مین سالگرد تولدم بزنید کف قشنگه رو....

علی محمدرضائی
۶ نظر

فقط میتونم تاسف بخورم

مهربان، متین و خوش اخلاق
حسن جوهرچى هم رفت... ناگهان
تسلیت به خانواده محترم جوهرچى و اهالى هنر
عجب سال بدى
یادش گرامی روحش شاد

فقط میتونم تاسف بخورم

علی محمدرضائی
۴ نظر
درباره
سلام،به یاسان خوش اومدید.
فقط لایک ونظر یادتون نره...
پیوندهای روزانه
طراح قالب: عرفـــ ـــان ویرایش توسط نقل بلاگ