کارنامه هاقسمت2
سلام اگه پستِ کارنامه ها رونخوندیدابتدا بروید اون پست(یعنی:پست قبلیم)روبخونید بعداین پست روبخونید چون این دوپست به هم مربوط اند.
دیروزکه به خونه اومدم واون پست راگذاشتم اصلا نتوانستم تا امروزصبح بخوابم واصلا هم نتونستم درس بخونم.خیلی استرس داشتم که نکنه معدلم زیر 17 بشه یا نکنه
فردا بابام جلوهمه بی شخصیتم کنه وبزنه زیرگوشم.خلاصه ساعت6بعدازظهرشد
وبابام به خونه اومدوتا منو دید گفت علی
کارنامه ندادن ومن بعدازکلی مِن ومِن گفتم:اِاِاِاِ..... نه ندادن مثه اینکه امسال
نمره بچه ها پایین شده وبیشتربچه هاپول سرویس روندادن براهمین گفتن که فردا
بایدپدریامادرتون بیاد وکارنامه روبگیره.
بابام هم گفت باشه.خلاصه فرداصبح(ینی همین امروزصبح)شد.تازه فکرکنم 30دقیقه بودکه خوابم برده بودکه بابام بیدارم کردوگفت پاشونمازتوبخون بعدش
هم برومدرسه.امروزداشتم میرفتم مدرسه یک مقداربرف آمدکه بیشترآرامش گرفتم.حدودای 5ساعت گذشت(
ینی ساعت 11شد.)ماهم زنگ تفریحمان خوردورفتیم سرکلاس.ناگهان صدای دادوبیداد بلندی درکل سالن کلاس ها پیچید.من مطمئن شدم که بابامه ونمراتِ درخشان(ینی ازنظرخودش افتضاح)رودیده وداره دادمیزنه.من که استرسم زیادشد ازمعلممون اجازه گرفتم ورفتم بیرون.یک کلاس رو ردکردم ودیدم صدا خیلی بهم نزدیک شداماصدااصلا شبیه صدای بابام
نبود وتازه فهمیدم صدای معلم زبان فارسی اون یکی کلاس است وآن موقع بودکه من خیلی آرامش گرفتم.رفتم تاآبی به صورتم بزنم که دیدم تازه بابام واردمدرسه شد.با بابام رفتیم وکارنامه م روگرفتیم ومعدل بدی هم نبود وفقط همان
یک نمره که ازش میترسیدم کاردستم داده بود وکلی معدلم روکشیده بود پایین.بابام هم خیلی عادی رفتارکرد وبی شخصیتم نکردوخیلی ازش این رفتاربعیدبود
وفقط گفت فوقش میزارمت کلاس دیگه.
الانم که اومدم خونه فقط منتظراینم که بابام ساعت6بیادببینم که آیارفتارش عوض میشه یانه وبی شخصیتم میکنه یانه.............
ببخشیدکه سرتون رودردآوردم وپرحرفی کردم.قراربودجلسه ی چهره به چهره روهم که دربارش یخورده توپست قبلی توضیح داده بودم تواین پست توضیح بدم اما چون این پست خیلی طولانی شدانشالله توپستای بعدی دربارش میگم.پایان