معنای اسمتون چیه(لطفا همه جواب بدید)

چند روزپیش همین جوری افتاد توذهنم که برم ببینم معنی اسم وفامیلی ام چی میشه که شد:

بلندمرتبه ستوده ی راضی شده

واسم خیلی قابل توجه بود البته خب قبلا یه چیزای میدونستم ولی دیگه ازالان کامل میدونم

بهتون پیشنهاد میکنم شماهم برید فرهنگ لغت رو ببینید ومعناش رواینجا بگید

یه تنوعی بشه...

علی محمدرضائی
۸ نظر

واقعاچرا

واقعانمیدونم چرا:

وزن من روزاول ماه رمضون:86

29ماه رمضون:85.5

عیدفطر:89

علی محمدرضائی
۴ نظر

دریای دزدوقاتل

ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ

ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ ...

ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ...

ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ ...

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ.

ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :  ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ! ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ

بر آنچه گذشت ، آنچه شکست ، آنچه نشد ...

حسرت نخور؛ زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد

علی محمدرضائی
۳ نظر

برترین ها یا؟؟؟؟

اول ازهمه یه تبریک میگم به بهترین وبلاگ های سال ۹۶وتبریک به دوست عزیزم رضا با اون قالبای خوشگلش....

ولی مثل اینکه بیان کلا من و وبمو فراموش کرده...

باشه اصلا هیچ کس که مارا تحویل نمی گرفت ومارو ادم حساب نمی کرد بیان هم روش...

وبلاگی رو سراغ دارم که توسال ۹۶ کلا ۵باربروزنشده اسمش تولیسته اونوقت نوشتن ملاک به روز رسانی مستمره...

بابا ایناهمش به نظرمن الکیه...

وتاثیری هم البته برا من نداشت ولی خب وقتی بعضی ها وبلاگای اونجوری رو میبینم عصبانی میشم....

علی محمدرضائی
۴ نظر

به مناسبت اتمام تعطیلات

این رو حتماگوش کنید...

کلا عید بیخودی بود البته من که مدرسم تموم شد ولی ازخدام بود برم مدرسه چون توعیدهم داشتم درس میخوندم وبابام هم خونه بود وکلا غر میزد...

میدونم بعضی ها عذاب گرفتن که قرار ازشنبه بدبختیاشون شروع میشه...

فعلا...

علی محمدرضائی
۴ نظر

دلم تنگ شده

یادمه همیشه که معلما میگفتن قدر این روزها رو بدونین یه روزی میاد که حسرت این روزارو میخوریدومیگید کاشکی برمیگشتیم تواون زمان،من همیشه پیش خودم میگفتم عمرا که همچین حرفی بزنم...

آخه این مدرسه چی داره که بخوام حسرتشو بخورم؟؟؟

اما حالا که دو سه روزی میشه که مدرسه رفتن من برای همیشه تموم شده وتازه میفهمم چقدر دلم برای فضای مدرسه و بچه ها تنگ شده...

دلم برای اون مسخره بازیهایی که سر کلاس میکردیم تنگ شده...

دلم برای آقای موسوی دبیر گسسته که امسال بعداز اون اتفاقی که پارسال براش افتاد کاملا متحول شده بود و کلی شوخی  میکرد مخصوصا با یکی ازبچه ها به نام گمارکه یکسره به هم تیکه می انداختن وما بهشون میخندیدیم تنگ شده...

دلم برای وقتی که یکی از بچه ها حرف چرتی میزد ومیخواستیم مسخره اش کنیم همه ی کلاس هماهنگ صدای بلند اووووووووع یابه قول یکی ازمعلمها صدای گاو درمی آوردیم تنگ شده....

دلم برای بعضی از بچه ها تنگ شده گرچه یه سری هاشون یه کاری باهام کردن که اصلا انتظارنداشتم اون حرف روبهم بزنن ولی خب من تودلم بخشیدمشون...

کاشکی هیچوقت این رفاقت ها تموم نمیشد....

دلم تنگ شده برای آقای عطایی خدابیامرز که آدم خوبی بود وخوش اخلاق وامسال ازدستش دادیم...

بهترین دوره تحصیلم همین ۶ماهه ی پیش دانشگاهی بود هم بچه های باحالی داشتیم همه معلم های تقریبا خوبی...

خیلی دیگه حرف دارم ولی بقیه ش روبعدا میگم که شماهم خسته نشید...

فعلا...

علی محمدرضائی
۳ نظر

لایک

علی محمدرضائی
۱۹ نظر

۸۶ام-ویه برد دیگه...

یک باردیگه لنگی ها رو بردیم....

بازی خیلی خوبی نبود ولی همین که بازی رو استقلال برد خداروشکر....

وهمین که ضایعشون کردیم ونگذاشتیم جشن قهرمانیشون روبگیرن صدهزاربار خداروشکر....

علی محمدرضائی
۴ نظر
درباره
سلام،به یاسان خوش اومدید.
فقط لایک ونظر یادتون نره...
پیوندهای روزانه
طراح قالب: عرفـــ ـــان ویرایش توسط نقل بلاگ